loading...

معرفی و فروش کتاب

کتاب سیزده دلیل برای اینکه اثر جی اشر می باشد که توسط خانم محبوبه سلیمانی درچه ترجمه شده و انتشارات عالی تبار ان را چاپ کرده است

بازدید : 199
جمعه 14 شهريور 1399 زمان : 9:59

سیزده دلیل برای اینکه

سیزده دلیل برای اینکه ...

خانم متصدی تکرار میکنه: آقا، میخوای این بسته چقدر زود برسه؟دو تا انگشتمو محکم روی ابروی چپم می کشم،طپش قلب شدیدی گرفتم.می گم« زمانش مهم نیست » متصدی بسته رو می گیره.همون جعبه ی کفشی که کمتراز بیست و چهار ساعت قبل گذاشته بودن جلوی در خونه مون. دوباره تو یه کاغذقهوه ای پیچیده می شه و درست با همون نواری بسته می شه که به دست من رسید.

منتهی به یه آدرس دیگه فرستاده می شه و با یه اسم جدید.اسم بعدی تو فهرستِ هانا بیکره.زیر لب میگم:«دسته ی سیزده تایی »

دلم نمیخواست متصدی صدامو بشنوه.

«ببخشید ؟»

سرمو تکون میدم.چقدرمیشه؟؟

خانم متصدی جعبه رو می ذاره روی یه پد پلاستیکی، بعد خیلی سریع چیزی تایپ می کنه.

فنجون قهوه ای رو که آرم پمپ بنزین روش حک شده رو پیشخون می ذارمو نگاهی به صفحه ی نمایشگر می اندازم. چند تایی اسکناس از کیف پولم بیرون می کشم و دستی توی جیبم می کنم ببینم سکه ای ته جیبم هست یا نه . پولارو می ذارم رو پیشخون.

متصدی میگه: فکر نمی کنم بتونی پول قهوه رو حساب کنی یه دلار کم داری ، یه دلار دیگه رو هم می دم،بعد چشمامو می مالم تا خواب از سرم بپره. قورت دادن یه قلپ قهوه ی ولرم یه کمی سخته ولی چاره ای نیست مجبورم هر طور شده بیدار بمونم.

یا شایدم نه.شاید بهتر باشه کل روزو چرت بزنم.شاید این تنها راه برای طی کردن روز باشه. متصدی میگه:این بسته باید فردا به این آدرس برسه . شایدم پس فرد ا ، بعد جعبه رو میندازه تو سبد پشت سرش.

با ما باشید تا قسمت بعد ......

شما می توانید برای تهیه بن تخفیف 45 درصدی روی لینک زیر کلیک کنید:

http://alitabar.com/bone-takhfif/

سیزده دلیل برای اینکه

سیزده دلیل برای اینکه ...

خانم متصدی تکرار میکنه: آقا، میخوای این بسته چقدر زود برسه؟دو تا انگشتمو محکم روی ابروی چپم می کشم،طپش قلب شدیدی گرفتم.می گم« زمانش مهم نیست » متصدی بسته رو می گیره.همون جعبه ی کفشی که کمتراز بیست و چهار ساعت قبل گذاشته بودن جلوی در خونه مون. دوباره تو یه کاغذقهوه ای پیچیده می شه و درست با همون نواری بسته می شه که به دست من رسید.

منتهی به یه آدرس دیگه فرستاده می شه و با یه اسم جدید.اسم بعدی تو فهرستِ هانا بیکره.زیر لب میگم:«دسته ی سیزده تایی »

دلم نمیخواست متصدی صدامو بشنوه.

«ببخشید ؟»

سرمو تکون میدم.چقدرمیشه؟؟

خانم متصدی جعبه رو می ذاره روی یه پد پلاستیکی، بعد خیلی سریع چیزی تایپ می کنه.

فنجون قهوه ای رو که آرم پمپ بنزین روش حک شده رو پیشخون می ذارمو نگاهی به صفحه ی نمایشگر می اندازم. چند تایی اسکناس از کیف پولم بیرون می کشم و دستی توی جیبم می کنم ببینم سکه ای ته جیبم هست یا نه . پولارو می ذارم رو پیشخون.

متصدی میگه: فکر نمی کنم بتونی پول قهوه رو حساب کنی یه دلار کم داری ، یه دلار دیگه رو هم می دم،بعد چشمامو می مالم تا خواب از سرم بپره. قورت دادن یه قلپ قهوه ی ولرم یه کمی سخته ولی چاره ای نیست مجبورم هر طور شده بیدار بمونم.

یا شایدم نه.شاید بهتر باشه کل روزو چرت بزنم.شاید این تنها راه برای طی کردن روز باشه. متصدی میگه:این بسته باید فردا به این آدرس برسه . شایدم پس فرد ا ، بعد جعبه رو میندازه تو سبد پشت سرش.

با ما باشید تا قسمت بعد ......

شما می توانید برای تهیه بن تخفیف 45 درصدی روی لینک زیر کلیک کنید:

http://alitabar.com/bone-takhfif/

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 47
  • بازدید کلی : 2328
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی